فلسفه وجودی شوراها؟؟؟
فلسفه وجودی شوراها؟؟؟
چرا شورای شهر به وجود آمد؟
این پرسش ساده ،ابتدای ورود به مباحث عمیقی است که درک آنها به روشن شدن فلسفه اولیه و موقعیت کنونی شوراهای شهر در سراسر کشور کمک میکند. اینکه شهروند با چه علمی و بر اساس کدام معیار به کاندیدای محبوب خود در شورای شهر رای داده یا میدهد، اینکه آیا مناسبات سنتی حاکم بر شوراها با فلسفه اولیه تشکیل آنها مغایرت دارند یا نه ، اینکه آیا بر اساس مناسبات سنتی میتوان به نتایج مدرن رسید یا نه ....همه حکایت از لزوم بازخوانی مجدد دلیل تشکیل شوراهای شهر دارد.
واقعیت این است که تشکیل شوراها حركتي بود در جهت ايجاد پارلمان هاي محلی در شهرها و روستاها. براساس اصل صدم قانون اساسي، يكي از ضرورت هاي ارتقاء جايگاه شوراهاي شهر و كارآمد شدن آنها در انجام وظايف خود، توسعه اختيارات شوراهاي شهر و ايجاد «مديريت واحد شهری» است. فلسفه وجودي اين اصل، برطرف شدن «ناهماهنگیها، تداخل در وظايف سازمانهای خدماترسان، تعدد مراكز تصميمگيری در روستاها و شهرها و در نتيجه ايجاد نارضايتي در مردم، ضايع شدن بيت المال و ايجاد مشكلاتي چون ترافيك به ويژه در كلانشهرها» است.
در حقیقت ، قرار بود که هر سازمان و نهادي كار خود را در ارتباط با شهر و روستا انجام دهد اما از يك مركز تصميم گيري «مديريت» شود تا از «چندباره كاری» جلوگيري گردد. این مرکز طبق تعریف قانونی «شورای شهر» نام دارد. بنیانگذاران و معماران تشکیلات شورای شهر در ابتدای کار معتقد بودند که بايد به طرف مديريت واحد شهري و روستايي حركت كرد. آنها معتقد بودند که از هر ديدگاهي كه بيشتر منافع شهر و روستا تامين مي شود و وظايف ديگر نهادهاي كشور را مختل نمي كند بايد «هماهنگی» صورت گيرد.
نهاد شورای شهر در سراسر کشور که هم اکنون دوران پر تلاطم جوانی خود را به سر می برد در کنار خدمات و برکات بسیار زیادی که برای جامعه داشته است به دلیل جوانی دارای نواقص و کاستی هایی می باشد . شورای شهر از نظر اجتماعی دارای جایگاه ویژهای است و قدرت مانور بالایی دارد به همین دلیل پرداختن به آسیب شناسی شورای شهر ضروری به نظر می آید. این آسیب شناسی راهی است که به اصلاح امور و بهبود کیفیت روابط و تعاملات این نهاد محترم و مردمنهاد ختم میشود.
یکی از عمدهترین نقشهای اجتماعی و اصلی شوراها ، «نقش نظارتی» است . به عبارت دیگر میتوان گفت شورا «تبلور مسئولیت اجتماعی مردم» است که به شکل نهادوار و قانونمند توسط افراد منتخب مردم اعمال می شود . ولی گاهی پیش میآید که برخی از اعضا به لحاظ تمایلات گروهی و سیاسی به تقویت قدرت خود در شورا و در سطح شهر پرداختهاند و فارغ از وظایف اجتماعی و عمرانی خود عمل کردهاند .ممکن است آنان دچار نوعی «سیاست زدگی» شده باشند که شعارهای فراوانی می دهند ولی در عمل حرکت و تحولات عمدهای را ایجاد نکرده باشند .تداوم این روند در شوراها به بیتفاوتی و سرخوردگی مردم منتهی میشود که در نهایت رشد و توسعه منطقه را مختل میکند .
پرسش اصلی اینجاست:
پرداختن به «نقش مدیریتی» ، «نقش هماهنگی» و «نقش نظارتی» نیازمند آمادگی و آموزش علمی و دقیق است. آیا ایفای این نقشهای مهم علاوه بر جلب آرای عمومی نیاز به دانش و مهارت مدیریتی و حقوقی معتبر ندارد؟ آیا اگر افرادی فاقد این مهارتهای علمی و کاربردی باشند میتوانند سه نقش نامبرده را خوب ایفا کنند؟ آیا لازم است پس از ورود به شورا برای آنها دورههای آموزشی گذاشته شود؟ یا قبل از آن و طی فرآیند انتخاباتی و تعیین صلاحیت و انتخاب کاندیداها توسط مردم میبایست این شروط در نظر گرفته شود؟